نویسنده: گروه نویسندگان




 

4- اصل تناسب و اعتدال

مبانی هستی شناختی (1) در باب علیت تأکید دارند که میان علت و معلول سنخیتی برقرار است و از همین رو، شناخت علل خاص هر پدیده برای پیش بینی یا فراهم کردن شرایط تحقق آن، لازم است. البته ممکن است انواعی از علل بتوانند زمینه ساز تحقق یک معلول باشند یا نوعی علت، زمینه ساز تحقق امور گوناگون باشد. این تناسب و سنخیت میان انواعی از عوامل و موانع با اهداف تعلیم و تربیت اسلامی وجود دارد. به همین ترتیب، روش های تعلیم و تربیت، هر یک نتایج و پیامدهای خاص خود را دارند و با اهدافی معین هم سنخ و متناسب اند.
از سوی دیگر، افراط و تفریط در پرداختن به تعلیم یا تربیت در جهتی خاص، یا استفاده نامناسب از عوامل و روش های خاص، ممکن است نتایج نامطلوبی را به دنبال داشته باشد و بر اساس همین اصل، برای دست یابی به حد مطلوبی از نتایج، باید در به کارگیری علل و عوامل و روش های دست یابی به نتیجه، از افراط و تفریط پرهیز نمود و حد اعتدال را که با حد مطلوب از نتایج تناسب دارد رعایت کرد.
به این ترتیب، اصل تناسب و اعتدال، این مهم را گوشزد می کند که در تعلیم و تربیت اسلامی، باید برنامه ها، انتخاب عوامل، روش ها، فعالیت ها، مسئولیت ها و ارزیابی ها با اهداف، ساحت ها، مراحل، محتوا، موضوع و عوامل و موانع خارج از اختیار ( از جمله، ظرفیت و استعداد متعلمان و متربیان، حالات مختلف آنها، نیازها و موقعیت اجتماعی آنها ، نیازهای جامعه و بازخورد ارزیابی ها)، تناسب داشته باشند و باید در موارد مزبور، حد اعتدال را رعایت کرد و از افراط و تفریط پرهیز نمود. (2) از این اصل، اصول فرعی فراوانی را می توان نتیجه گرفت که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1-4- تناسب مراحل تعلیم و تربیت در برنامه ها با ملاک های تعیین مراحل؛ (3)

2-4- تناسب و اعتدال در پرداختن به ساحت های مختلف تعلیم و تربیت و ظرفیت ها و استعدادهای گوناگون، برای پرهیز از پرورش انسان نامتناسب و ناموزون:

قرآن کریم: وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً...: (4) و این گونه شما را امتی میانه و معتدل قرار دادیم.
عن رسول الله (ص): ألا إنَّ لِکُلِّ عباده شرَّه ثمَّ تصیرُ الی فَتره، فَمَن صارَت شِرَّهُ عِبادَته إلی سُنَّتی فَقَد اهتَدی، و مَن خالَفَ سنتی فقد ضلَّ وَ کانَ عملُهُ فی تبابٍ. أما إنّی اُصَلی و انامُ و أصومُ و افطرُ وَ أضحَکُ و أبکِی، فَمَن رَغب عن منهاجی و سنَّتی فَلیسَ منی: (5) هر عبادتی فراز و نشاطی دارد و سپس به فرود و سستی می گراید. پس کسی که فراز و نشاط عبادتش مطابق با سنت است هدایت یافته و کسی که با سنت من مخالفت ورزد گمراه شده و عملش تباه می شود. من ] گاه[ نماز می گزارم و ] گاه[ می خوابم، ] گاه[ روزه می گیرم و ] گاه[ روزه ندارم. ] هم[ می خندم و ] هم[ گریه می کنم. پس هر کس از روش و سنت من روی بگرداند از من نیست.
عن أمیر المؤمنین (ع): خَیرُ الاعمَالِ اعتدالُ الرَّجاءِ و الخَوف: (6) برترین اعمال برابر داشتن امید و ترس است.
عن الصادق (ع): کانَ أبی یَقولُ: إنَّهُ لیسَ من عَبدٍ مُومنٍ إلّا و فِی قَلبِه نُورانِ: نُور خِیفه: و نُورُ رجاءٍ، لو وزنَ هذا لَم یَزد علی هذا و لو وُزِن هذا لم یَزِد علی هذا: (7) پدرم می فرمود: هیچ بنده ی مؤمنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور است: نور ترس و نور امید، به طوری که اگر هر یک اندازه گیری شود بیش از دیگری نیست.
عن الکاظم (ع): ... وَ خَیرُ الامورِ أوسَطُهَا: (8) و بهترین کارها، میانه آنهاست.

3-4- تناسب و توازن زمان بندی، محتوا و روش ها، با اهداف، شرایط، فرصت ها، پیشینه و استعداد مخاطبان؛

عن رسول الله (ص): إنَّ هذا الدِّینَ متینٌ فاوغلُوا فیه بِرِفق و لا تُکَرِّهُوا عِباده اللهِ علی عبادِ اللهِ، فتکونوا کالرَّاکبِ المنبَتِّ الذی لا سَفَراً قطع و لا ظهراً أبقی: (9) این دین استوار است، پس با مدارا به آن بپردازید و بندگان خدا را بر عبادت خدا وادار نکنید، تا همچون سواری از قافله باز مانده باشند که نه راه سفر پیموده و نه مرکب را نگاه داشته است؛ إنَّا معاشرَ الأنبیاءِ اُمِرنا ان نُکلِّمَ الناسَ علی قدرِ عُقُولهم: (10) ما گروه پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه ی خرد آنها سخن بگوییم؛ لا تُوتُوا الحِکمَهَ غیرَ أهلِهَا فتظلِمُوهَا، و لا تمنعُوها أهلَهَا فَتَظلمُوهُم: (11) حکمت را به نااهل ندهید که اگر چنین کنید به حکمت ظلم کرده اید، و آن را از اهلش باز ندارید که در این صورت، به اهل حکمت ظلم نموده اید؛ ... مَن فُتِحَ لَهُ بابُ خیرٍ فلینتهِزهُ فإنَّهُ لا یدری متی یُغلَقُ عَنه...؛ (12) هر کس در خیری برویش گشوده شد، آن را غنیمت شمارد، زیرا نمی داند چه وقت آن در بر روی او بسته خواهد شد.
عن أمیر المؤمنین (ع) فی الحِکَمِ المَنسُوبَهِ إلَیه: أولَی الاشیاءِ أن یتعلَّمَهَا الأحداثُ الأشیاءُ الَّتی إذا صاروا رجالاً احتاجُوا إلَیها: (13) مقدم ترین چیزهایی که جوانان می باید آنها را بیاموزند چیزهایی است که در بزرگی به آنها نیازمند می شوند؛ فی الحکم المنسوبه إلیه: لا تَفسِرُوا أولادَکُم عَلی آدَابِکُم فَإنَّهُم مَخلُوقُونَ لِزَمانٍ غیرِ زَمَانِکُم: (14) فرزندانتان را به آداب خویش مجبور نسازید، زیرا آنان برای زمانی جز زمان شما آفریده شده اند؛ ... یا کُمَیل، لا رُخصَه فی فرضٍ و لا شِدَّهَ فی نافِلَه...: (15) نه تخفیفی درباره ی واجبات است و نه سخت گیری در امور مستحب؛ ... و الفُرصَهُ تَمُرُّ مَرّ السَّحابِ فانتهِزُوا فُرَصَ الخَیر: (16) فرصت مانند عبور ابرها می گذرد، پس فرصت های خیر را در یابید.
عن المجتبی (ع) لمّا سَئَلَهُ أمیرُ المؤمنین (ع) فما الحَزم؟: أن تنتظِرَ فُرصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أمکنک: (17) دوراندیشی آن است که منتظر فرصت خود باشی و در آنچه برایت ممکن است تعجیل کنی.
عن الصادق (ع): إنَّ رسولَ ا للهِ (ص) وَقفَ بمنًی حینَ قضی مناسِکَها فی حَجَّهِ الوداعِ ... ثُمَّ قالَ: أیُّ یَومٍ أعظَمُ حُرمَهً؟ قالو هذا الیومُ. قالَ: فَأیُّ شهر اعظم حُرمَه؟ قالوا: هذا الشهرُ. قال: فأیُّ بلدٍ اعظمُ حُرمَه؟ قالُوا: هذا البَلَدُ. قالَ: فإنَّ دِماءَکُم و أموالَکُم علیکُم حرامٌ کحرمه یومِکُم هذا فی شهرِکُم هذا فی بلدکم هذا إلی یومِ تلقونَه ...: (18) رسول خدا در حج آخر، هنگامی که مناسک حج را به پایان رساند در منی ایستاد، آنگاه گفت: حرمت کدام روز بیشتر است؟ گفتند: همین روز. فرمود: حرمت کدام ماه بیشتر است؟ گفتند: همین ماه. گفت: حرمت کدام سرزمین بیشتر است؟ گفتند: همین سرزمین. فرمود: همانا خون ها و اموال شما برای یکدیگر محترم است، همانند احترام این روز در آن ماه و در این سرزمین تا روزی که خداوند را ملاقات می کنید.

4-4- تناسب انتخاب معلم و مربی با محتوا؛

قرآن کریم: ... فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌: (19) پس اگر نمی دانید از دانایان بپرسید.
عن الباقر (ع) فی قوله تعالی: « فلینظُرِ الإنسانُ إلی طعامِه»: علمه الذی یاخذُهُ مِمَّن یِأخُذُه: (20) درباره ی سخن خداوند متعال که « باید انسان به غذای خود بنگرد» فرمود: یعنی بنگرد علم خود را از چه کسی می گیرد.

5-4- تناسب ویژگی های معلم و مربی با ویژگی های الگوی مطلوب؛

قرآن کریم: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ ‌کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ‌: (21) ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گوید که عمل نمی کنید. این که چیزی بگویید که عمل نمی کنید نزد خداوند بسیار مبغوض است.
عن أمیر المؤمنین (ع): کَیفَ یصلِحُ غیرهُ من لا یصلِحُ نفسَه: (22) کسی که خود را اصلاح نمی کند، چگونه دیگران را اصلاح می کند؟

6-4- تناسب وظایف متعلم و متربی با ظرفیت و استعداد آنها و با اهداف، شرایط، امکانات و محدودیت ها، پرهیز از سهل انگاری و سخت گیری در تکلیف، اجرای عدالت در ارزیابی ها، پاداش ها و تنبیهات، مسامحه و چشم پوشی از خطاها به تناسب ظرفیت و موقعیت متعلم و متربی؛

قرآن کریم: ... لاَتُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا: (23) هیچ کس جز به اندازه ی توانش تکلیف نمی شود.
عن أمیر المؤمنین (ع) فی وَصِیَّتِه للحَسَن (ع): وَ اقتَصِد یا بنیَّ فی معیشتِکَ و اقتصد فی عبادَتِکَ و علیک فیها بالامرِ الدَّائِمِ الذی تُطیقُه: (24) فرزندم! در امر معاش خود راه میانه را برگزین و در عبادت نیز میانه رو باش، و در آن به گونه ای عمل کن که همواره بتوانی عملکنی؛ إنَّ للقُلُوبِ إقبالاً و إدباراً فإذا أقبَلَت فاحمِلُوهَا علی النوافِلِ و إذا أدبَرَت فاقتَصِرُوا بِها عَلی الفَرائِض: (25) دل ها گاه روی می آوردند ] و رغبت دارند[ و گاه پشت می کنند ] و بی رغبت هستند[. پس آن گاه که روی می آورند آنها را بر کارهای مستحب وادار کنید و آن گاه که پشت می کنید بر امور واجب اکتفا کنید؛ ثَوابُ العَمَل علی قدرِ المَشَقَّهِ فیه: (26) پاداش کار به اندازه ی سختی آن است؛ علی قدرِ البَلاءِ یَکُونُ الجزاء: (27) پاداش و جزا به اندازه ی ابتلا و امتحان است؛ الإفراطُ فی المَلامَهِ یَشِبُّ نیرانَ اللّجَاج: (28) زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می سازد؛ إیّاکَ أن تُکَرِّرَ العَتبَ فَإنَّ ذلک یُغری بالذَّنبِ و یُهَوِّنُ بالعَتب: (29) از توبیخ مکرر پرهیز کن که این کار موجب برانگیختن و تشویق بر گناه می شود و توبیخ و سرزنش را سبک و بی اثر می کند؛ فی الحِکَم المَنسوبَهِ الیه: إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ موضِعاً من ذنبهِ، لِئَلّا یَحمِلَهُ الإخراجُ عَلَی المُکابَرَه: (30) هرگاه جوان را سرزنش کردی، جایی ] برای عذر آوردن[ از گناه برایش قرار ده تا قرار گرفتن در تنگنا او را به درشتی و سرسختی نکشاند؛ فی الحِکَم المَنسوبه الیه: قَدِّم العَدلَ عَلَی البَطشِ تَظفُر بِالمَحَبَّهِ، وَ لا تَستَعمِلِ الفِعلَ حَیثُ یَنجَعُ القَول: (31) عدالت را بر خشونت پیش دار تا به محبت دست یابی و آن جا که سخن کارگر می افتد دست به کاری ] دیگر[ مزن؛ الثَّناءُ بِأکثَرَ مَنَ الاستحقاقِ مَلَقٌ و التقصیرُ عَنِ الاستحقاقِ عَیٌّ أو حَسَد: (32) تمجید بیش از مقدار شایستگی، چاپلوسی است و ] تمجید[ کمتر از مقدار شایستگی، ناتوانی یا حسادت است.
عن الباقر (ع): شَرُّ الآباءِ من دعاهُ البِرُّ إلَی الإفراط... : (33) بدترین پدران آنهایی هستند که نیکی کردن آنها را به زیاده روی وادارد؛ إنَّمَا یُدَاقِّ الله العِبَادَ فی الحسابِ یومَ القیامَهِ علی قدرِ ما آتاهُم من العُقُولِ فی الدنیا: (34) خداوند در حساب بندگان در روز قیامت به اندازه ای که در دنیا به آنها عقل داده است دقت و سخت گیری می کند.
عن الصادق (ع): ... وَ إنَّما یبتلی الله تبارک و تعالی عِباده عَلی قدرِ منازِلِهم عندَه: و خداوند، تبارک و تعالی، بندگانش را به اندازه ی منزلتی که نزد او دارند گرفتار می کند و می آزماید.

7-4- ایجاد زمینه رشد و تعالی همگانی؛

قرآن کریم: وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ‌: (35) و ما تو را جز رحمتی برای همه ی جهانیان نفرستادیم؛ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً... : (36) و ما تو را جز بشارت دهنده و هشدار دهنده برای همه ی مردم نفرستادیم.
عن أمیر المؤمنین (ع): طبیبٌ دوَّارٌ بطبِّه قد احکمَ مَراهمهُ و أحمَی مَوَاسِمَهُ یضعُ مِن ذلکَ حَیثُ الحاجَهُ إلیهِ من قُلُوبٍ عُمیٍ و آذانٍ صُمٍّ و ألسِنَهٍ بُکم متتبع بدوائه مَواضِع الغَفلَه و مواطِنَ الحیرَه: (37)] پیامبر گرامی اسلام (ص) [ طبیبی است سیار که با طب خویش همواره به گردش می پردازد، مرم هایش را به خوبی آماده ساخته، ابزارش را برای داغ کردن محل زخم ها گداخته است تا آنها را در آنجا که مورد نیاز است از قلب های نابینا، گوش های کر و زبان های گنک قرار دهد. با داروی خود در جست و جوی بیماران فراموش شده و سرگردان است.

1-7-4- تشکیل دوره های عمومی و مشترک در تعلیم و تربیت؛

8-4- ایجاد فرصت های خاص با توجه به تفاوت های فردی و شرایط اجتماعی، به تناسب استعدادها، نیازها و امکانات؛
1-8-4- تشکیل دوره های تخصصی در رشته های علمی ( تعلیم و تربیت تخصصی)؛
2-8-4- تشکیل دوره های ویژه ی آموزش و پرورش برای تیزهوشان، نخبگان، عقب افتادگان و ... ( تعلیم و تربیت استثنائی)؛
9-4- پویایی و انعطاف پذیری برنامه ها و روش ها به تناسب شرایط، امکانات و نیازها.

5- اصل تدریج

عالم ماده، که انسان در آن زندگی می کند، عالمی زمان مند و تدریجی است و براساس مبانی انسان شناختی تغییرات و تحولات ابعاد مختلف روح و بدن انسان نیز به تدریج صورت می گیرند. به این ترتیب، طبیعی است که آگاهی بخشی، انتقال مهارت و شکوفاسازی استعدادها، یکباره و ناگهان حاصل نمی شود و تعلیم و تربیت، فرایندی تدریجی است که در بستر زمان و طی مراحلی خاص و با پشت سر گذاردن پیش نیازها و مقدمات خود، تحقق می یابد.
اصل تدریج، که بر مبانی فوق مبتنی است، لزوم رعایت تدریج را در طی فرایند تعلیم و تربیت گوشزد می کند. خداوند متعال نیز در تعیین تکلیف بندگان، بر اساس این اصل، دستورات خود را به تدریج فرو فرستاده و به تدریج دین را تکمیل کرده است.
عن الباقر (ع): لیسَ أحَدٌ أرفقَ من اللهِ عزَّ و جلَّ، فَمِن رِفقِهِ أنَّهُ نَقَلَهُم مَن خَصلَهٍ إلی خَصلَهٍ وَ لَو حَمَلَ علیهِم جُملَهً لَهَلَکُوا: (38) هیچ کس از خداوند بیشتر اهل مدارا نیست. از موارد مدارای او این است که بندگان را از حالتی به حالتی دیگر منتقل می کند و اگر همه ی امور را یک باره بر ایشان تکلیف می کرد هلاک می شدند.
عن الصادق (ع): إنَّ الله تبارکَ و تعالی رفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ، فَمِن رفقه بِعِباده تسلیلُهُ أضغانَهُم و مُضَادَّتُهُم ( مُضَادَّتُهُ) لِهَوَاهُم وَ قُلُوبِهِم، وَ مِن رفقه بهم أنَّهُ یدعُهُم علی الامر یریدُ إزالَتَهُم عنه رفقاً بهم لکیلا یلقی علیهم عُرَی الایمان و مثاقلتَهُ جملَهً واحده فیضعُفُوا فَإذا أرَادَ ذلک نسخَ الامر بالاخرِ فصارَ منسوخا: (39) خداوند تبارک و تعالی، اهل مداراست و مدارا را دوست دارد. از جمله موارد مدارای خداوند نسبت به بندگانش آن است که به تدریج کینه ها و دشمنی هایشان را می زداید و با خواسته ها و دل هایشان به تدریج مقابله می کند و از موارد مدارای خداوند با آنان این است که ] ابتدا[ برای مدارا، آنان را با چیزی که می خواهد ایشان را از آن جدا کند وا می گذارد تا بار ایمان و سنگینی آن را یک باره بر ایشان فرو نیفکند که از آن احساس ناتوانی کنند. پس هرگاه اراده ی آن کرد ] که آن را بزداید[، آن را با فرمان دیگری نسخ می کند تا فرمان نخست منسوخ شود.
با توجه به سایر مبانی، از این اصل می توان اصول فرعی زیر را نتیجه گرفت؛

1-5- پیش بینی مراحل تدریجی برای تعلیم و تربیت در برنامه ها ، با توجه به مراحل رشد، پیش نیازها و اولویت های ساختاری و محتوایی تعلیم و تربیت:
2-5- توجه به مراتب و درجات بینش، گرایش و رفتار، در تعیین اهداف میانی و خاص در برنامه ها؛
3-5- تدریج در به کارگیری و تغییر روش ها:
4-5- انتقال تدریجی از تعلیم و تربیت غیراختیاری و القائی به تعلیم و تربیت اختیاری، با توجه به مراحل رشد و شرایط مخاطبان؛
5-5- فراهم کردن تدریجی زمینه های تکامل اختیاری و رفع موانع آن در تعلیم و تربیت اختیاری، در موارد ذیل:
1-5-5- غفلت زدایی و تذکر، پرورش تعقل، تفکر و تدبر؛
2-5-5- حرکت به سوی تحکیم مبانی، و توسعه و تعمیق شاخه های مختلف دانش (40)؛
3-5-5- حرکت به سوی تثبیت گرایش های مثبت، مانند تزکیه، تقویت روحیه ی تقوا، زهد، عزت و کرامت، احساس مسئولیت، فطرت گرایی، استقلال شخصیت، امید و نشاط، حقیقت جویی و کمال طلبی و رفع گرایش های منفی؛
4-5-5- حرکت به سوی تقویت اراده، استقلال و انتخاب آگاهانه و پرهیز از به کارگیری روش های سلب کننده ی اختیار در تعلیم و تربیت اختیاری؛
5-5-5- فراهم کردن و عرضه ی گزینه های مختلف در تعلیم و تربیت، تحت نظارت، هدایت و راهنمایی معلم و مربی، به منظور انتخاب گزینه ی درست یا بهترین گزینه، برای پرورش تدریجی قوت اراده و انتخابات آگاهانه و معقول؛
6-5-5- حرکت به سوی تثبیت عادات شایسته و رفع عادات ناشایست.

6- اصل استمرار

براساس مبانی انسان شناختی (41) انسان همواره در معرض تأثیر اسباب و علل مختلف است؛ اسباب و عللی که حتی پیش از تولد وی و از زمان انعقاد نطفه ی او شرایطی را برای او فراهم می آورند، در دوران جنینی نیز بر او تأثیر می گذارند و این شرایط را پس از تولد و در طول زندگی پرفراز و نشیب او دائماً تغییر می دهند و البته اراده ی خود انسان، که با رشد او به تدریج قوت می گیرد، خود یکی از عوامل تعیین کننده در مجموع شرایطی است که در رشد و بالندگی او و در جهت حرکت او تأثیر دارند. اسباب و علل مزبور، با تأثیراتی که در وجود انسان می گذارند، زمینه را برای شرایط بعدی و ظرفیت و استعداد پذیرش تعلیم ها و تربیت های آتی نیز فراهم می کنند و این امر تا پایان زندگی انسان بر روی کره ی خاکی همچنان به طور مستمر ادامه دارد.
از سوی دیگر، پایان ناپذیری درجات کمال برای انسان، امکان پیشرفت دائمی در اهداف تعلیم و تربیت را فراهم می سازد و نشان می دهد که هرچند تعلیم و تربیت با هدفی نهایی مشخص می شود. خود هدف نهایی مراتبی بی پایان دارد، به طوری که هر انسانی با ظرفیت، توان و عمر محدود خود، تنها می تواند به درجاتی از آن نائل گردد و در نتیجه، هیچ زمانی را برای پایان یافتن مراحل و مراتب تعلیم و تربیت، نمی توان تعیین کرد.
از مبانی یاد شده، اصل استمرار نتیجه می شود. این اصل بیانگر آن است که فرایند تعلیم و تربیت باید از زمان انعقاد نطفه تا پایان زندگی، به طور مستمر ادامه یابد. از این اصل، اصول فرعی زیر را می توان نتیجه گرفت:

1-6- توجه به سابقه ی تعلیم و تربیت افراد از جهت پیش نیازها؛

عن أمیر المؤمنین (ع): أ تُحِبُّونَ أن یُکَذَّبَ الله و رَسُولُهُ؟ حَدِّثُوا الناسَ بما یعرفونَ وَ أمسِکُوا عَمَّا ینکرون: (42) آیا دوست دارید خدا و رسولش را تکذیب کنند؟! برای مردم حدیثی را بگویید که بفهمند و از نقل حدیثی که مورد انکار آنها واقع می شود خودداری کنید.
عن الصادق (ع): إنَّ حدیثَنَا صَعبٌ مستصعَبٌ لا یحتملُهُ إلّا صُدُورٌ مُنیرَهٌ أو قلوبٌ سلیمَهٌ أو أخلاقً حسنه... : (43) حدیث ما - اهل بیت - دشوار و دشواریاب است که جز سینه های روشن یا دل های سلیم یا خلق های نیکو آن را برنمی تابند.

2-6- توجه به تأثیر تعلیم و تربیت فعلی افراد در مراحل بعدی تعلیم و تربیت آنها؛

روایات درباره ی تأثیر وراثت، نوع و حلال یا حرام بودن تغذیه، دعا، یادگیری و ادب آموزی در کودکی، در مراحل بعدی تعلیم و تربیت فراوان است. برای نمونه، به چند روایت در این باره توجه می کنیم:
عن الباقر (ع): عَلَیکُم بِالوُضَّاء مِنَ الظُّورَهِ فانَّ اللَّبَنَ یُعدِی: (44) بر شما باد ] انتخاب[ دایگان پاکیزه و نیکو، زیرا شیر ] خصلت ها را[ منتقل می کند.
عن الصادق (ع): کَسبُ الحَرامِ یَبینُ فی الذُّرِّیَّه: (45) ] اثر[ درآمد حرام، در نسل انسان آشکار می شود.
عن أمیر المؤمنین (ع): مَن لَم یَتَعَلَّم فِی الصِّغَرِ لَم یَتَقَدَّم فی الکِبَر: (46) کسی که در کودکی نیاموزد، در بزرگسالی پیش نمی افتد.

3-6- تلاش دائمی برای حفظ و ارتقای سطح بینش ها، مهارت ها و شکوفایی استعدادها در جهت هدف نهایی؛

عن رسول الله (ص): ... وَ لا یَکُونُ المومنُ عاقلاً حتی یجتَمع فیه عشرُ خصال: ... و لا یسامُ من طلبِ العلمِ طُولَ عُمرِه...: (47) مؤمن عاقل نیست مگر ده ویژگی داشته باشد، از جمله آن که از جست و جوی دانش در طول زندگی خود ملول و خسته نشود.

4-6- نظارت دائمی بر روند مستمر تعلیم و تربیت؛

5-6- ارزیابی دائمی از کارها و ارائه بازخورد به برنامه ریزان:

6-6- بازنگری در برنامه ها با توجه به هدف ثابت و شرایط متغیر.

7- اصل اولویت

وجود تزاحم در جهان ماده، یعنی همان جهانی که اکنون در آن زندگی می کنیم، از مبانی هستی شناختی است که نشان می دهد فعالیت های مختلف ما، از جمله در حوزه ی تعلیم و تربیت، همواره با انواعی از فعالیت های دیگر اصطکاک می یابد و انسان همواره ناگزیر از انتخاب میان اموری است که با هم قابل جمع نیستند. این تزاحم، بنابر مبانی انسان شناختی میان انواع نیازها و خواسته های انسان و حتی میان توجه به این نیازها و خواسته ها نیز وجود دارد. به این ترتیب، انسان باید میان انواعی از دانش ها، مهارت ها و استعدادهای قابل شکوفایی، گزینش کند. همچنین با تزاحمی که میان عوامل و موانع مختلف و نیز میان روش های مختلف تعلیم و تربیت به وجود می آید و محدودیت ها و ضعف هایی که انسان در به کارگیری عوامل و روش ها با آنها مواجه می شود، در عمل ناگزیر است از میان آنها گزینش کند. طبعاً این گزینش ها در صورتی معقول خواهند بود که با توجه به اهداف و بر اساس معیارهای تعیین اولویت، صورت گیرند. از مبانی یاد شده، اصل اولویت به تقریر زیر نتیجه می شود:
در مورد تزاحم ناشی از شرایط زمانی، ویژگی های مخاطبان و امکانات، باید در تعیین اهداف، مخاطبان، مراحل، تأمین و به کارگیری عوامل و انتخاب روش ها، با توجه به هدف نهایی و معیارهای منطبق بر دین مبین اسلام، اولویت ها را در نظر گرفت.
از اصل اولویت، با توجه به مبانی دیگر، اصول فرعی زیر استنتاج می شود:

1-7- اولویت دادن به نیازهای اساسی متعلم و متربی؛

عن أمیر المؤمنین (ع): ... ألا وَ إنَّ مَنَ النِّعَم سَعَه المالِ، و أفضَلُ من سعه المالِ صِحَّهُ البدنِ و أفضَلُ مِن صِحَّهِ البدنِ تقوی القلب: (48) وسعت مال از نعمت هاست و برتر از آن، سلامتی بدن است و برتر از سلامتی بدن، تقوای دل است.

2-7- اولویت دادن به نیازهای انسانی، متعالی و اخروی متعلم و متربی؛

قرآن کریم: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى: (49) اما شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید در حالی که آخرت بهتر و پاینده تر است؛ وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاَ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا...: (50) و در آنچه خداوند به تو عطا کرده است ، خانه ی آخرت را بجوی و بهره ات را از دنیا فراموش نکن.
عن رسول الله (ص): اللهمَّ اجعل حُبَّک أحَبَّ الأشیاء إلیّ...: (51) خدایا محبت به خودت را محبوب ترین چیز نزد من قرار ده.
عن أمیر المؤمنین (ع) فی قول الله عزّ و جلّ « وَ ابتَغِ فیمَا آتاکَ اللهُ الدَّارَ آلاخِرَه و لا تنسَ نصیبَکَ من الدنیا...» (52): لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ و فَرَاغَکَ و شَبَابَکَ وَ نشاطَکَ أن تَطلُبَ بها الآخِرَه: (53) درباره ی این گفته خداوند دارای عزت و جلال که « و در آنچه خدا به تو عطا کرده است، خانه ی آخرت را بجوی و بهره ات را از دنیا فراموش نکن» فرمود: سلامتی، قوت، فراغت، جوانی و نشاط خود را فراموش نکن که با آنها ] می توانی [ در پی آخرت باشی؛ التُّقی رأسُ الاخلاق: (54) قله ی اخلاق تقواست.
عن الصادق (ع): ... إنَّ أفضَلَ الفَرائِضِ و أوجَبَها علی الانسانِ معرفَه الرَّبِّ و الإقرارُ لَهُ بِالعُبودیَّه ...: (55) برترین و واجب ترین وظایف و تکالیف بر انسان، شناخت پروردگار و اقرار به بندگی اوست؛ ... و بَعدَه [ بَعدَ معرفه الرّّبّ] مَعرِفَهُ الرسولِ و الشَّهادَهُ بِالنُّبُوَّه ... و بَعدَه معرفهُ الامام الذی به تَاتَمّ: (56) برترین معرفت پس از معرفت خداوند، معرفت رسول و شهادت به نبوت اوست و پس از آن معرفت امامی است که از او پیروی می کنی.

3-7- اولویت دادن به دانش ها، مهارت ها و ویژگی های ضروری تر و نافع تر برای حال و آینده فرد و جامعه

عن أمیر المؤمنین (ع): العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحَاطَ بِهِ، فَخُذُوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَه: (57) دانش بیش از آن است که فرا چنگ آید، پس از هر دانشی برترین آن را برگیرید؛ مَنِ اشتَغَلَ بِمَا لا یَعنِیهِ فَاتَهُ مَا یَعنِیه: (58) کسی که به چیزی مشغول شود که به کارش نیاید، آنچه به کارش می آید از دستش می رود؛ مَنِ اشتَغَلَ بَغَیرِ المُهمِّ ضَیَّعَ أهَمّ: (59) کسی که به غیر مهم مشغول شود، امر مهمتر را تباه می کند؛ فِی الحِکَم المنسوبَهِ إلَیه: أولَی الأشیاءِ أن یتعَلَّمَهَا الأحداثُ الأشیاءُ الّتی إذا صارُوا رجالاً احتاجُوا إلَیها: (60) آنچه برای جوانان اولویت دارد که آنها را بیاموزند چیزهایی است که در بزرگی به آنها نیازمند می شوند.

1-3-7- اولویت دادن به علوم دینی و تربیت اخلاقی که در سعادت ابدی نقش دارند؛

عن رسول الله (ص): أدِّبوا أولادَکُم علی ثَلاثِ خِصَالٍ: حُبِّ نبیِّکُم وَ حُبِّ أهلِ بیتِهِ و علی قراءَهِ القرآن: (61) فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیت او و خواندن قرآن؛ وَیلٌ لِأطفالِ آخِرِ الزَّمانِ من آبائِهِم. فقیلَ: یا رسول الله، من آبائهمُ المشرکین؟ فقال: لا، من آبائهمُ المؤمنینَ، لا یُعَلِّمُونَهُم شیئاً من الفرائِضِ، و إذَا تعلَّمُوا أولادُهُم منعوهُم، و رَضُوا عنهم بعرضٍ یسیرٍ من الدنیا، فانا منهم بریءٌ و هم مِنِّی بُرَاء: (62) وای بر کودکان آخر الزمان از پدرانشان، گفته شد: ای رسول خدا، از پدران مشرکشان؟ فرمود: نه، از پدران مؤمنشان که چیزی از واجبات به آنها نمی آموزند و وقتی فرزندانشان بیاموزند، مانع آنها می شوند ] که وظایف خود را انجام دهند[ و در مقابل امری گذرا و اندک از دنیا از آنها خشنود می شوند؛ پس من از ایشان بری هستم و آنها از من بری هستند.
عن أمیر المؤمنین (ع): عَلِّمُوا صِبیَانَکُم مَا یَنفَعهُهُمُ الله بِهِ، لا تَغلِب علیهِمُ المُرجِئَهُ بِرَأیِهَا: (63) به کودکانتان چیزهایی بیاموزید که به وسیله ی آن خداوند به آنان بهره برساند تا مرجئه با افکارشان بر آنان چیره نشوند؛ فی کتابه لولدِهِ الحسَن (ع): ... وَ أن أبتَدِئَکَ بتعلیمِ کتابِ الله عزَّوجلَّ وَ تأویلهِ و شرائِعِ الإسلامِ و أحکَامِه: (64) ... ] در نامه به امام حسن (ع)[ و این که نخست به تو کتاب خدا را بیاموزم و تفسیر قرآن و شریعت اسلام و احکام آن را به تو تعلیم دهم.

2-3-7- اولویت دادن به تعمیق و گسترش علوم و دانش های بنیادی و کاربردی، و تخصصی کردن علوم؛

4-7- اولویت دادن به نیازهای عمومی و مشترک نسبت به نیازهای شخصی و خاص؛

5-7- اولویت دادن به تأمین پیش نیازها؛

6-7- اولویت دادن به تعلیم و تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان که از قابلیت و ظرفیت بیشتری برای اثرپذیری برخوردارند؛

عن رسول الله (ص): مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی صِغَرِهِ کَالانَّقشِ فِی الحَجَرِ، وَ مَثَلُ الَّذِی یَتَعَلَّمُ فِی کِبَرهِ کَالَّذی یکتبُ علی المَاء: (65) حکایت کسی که در کودکی می آموزد، همانند نقش کندن بر سنگ است و حکایت کسی که در بزرگسالی می آموزد، همانند کسی است که بر آب می نویسد.
عن أمیر المؤمنین (ع) فی وصیته لابنه الحسن (ع): ... وَ إنَّما قلبُ الحدثِ کالأرضِ الخالیه ما اُلقی فیها من شیءٍ قبلتهُ، فبادرتُکَ بالأدبِ قبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ وَ یَشتَغِل لُبُّک...: (66) همانا دل جوان مانند زمین کشت ناشده است. آنچه در آن افکنده شود، می پذیرد. از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و خردت سرگرم شود، به ترتیب تو همت گماشتم.
عن الصادق (ع): لستُ اُحبُّ أن أرَی الشَّابَّ منکُم إلّا غادیاً فی حَالَین: إمَّا عالماً أو متعلماً، فان لم یفعل فرَّطَ، فإن فَرَّطَ ضَیَّعَ، و إن ضَیَّعَ أثِمَ، و إن أثِمَ سَکَنَ النّار، والذی بعث محمداً صلی الله علیه و آله بالحق: (67) دوست ندارم جوان را در روز در حالی غیر از این دو حال ببینم: یا دانشمند یا دانشجو؛ که اگر چنین نباشد کوتاهی کرده است و اگر کوتاهی کند ] عمر خود را[ ضایع کرده و اگر ] عمر خود را[ ضایع کند، گناه کرده و اگر گناه کند، به خدایی که محمد (ص) را به حق برانگیخت، در آتش جای می گیرد؛ لأبی جَعفَر (ع): عَلَیکَ بِالأحداثِ فَإنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیر: (68) بر تو باد به جوانان که آنان در ] پذیرش[ نیکی و خیر باشتاب ترند؛ قالَ لُقمَان: یا بُنَیَّ إن تَأدَّبتَ صغیراً انتَفَعتَ بِهِ کبیراً ...: (69) لقمان به پسرش گفت: فرزندم، اگر در کودکی ادب بیاموزی در بزرگسالی از آن سود خواهی برد.

7-7- اولویت دادن همه ی نهادها و سازمان های مؤثر، به امر تربیت؛

8-7- اولویت دادن به عوامل و روش های چند منظوره و متناسب تر با هدف نهایی، مانند:

1-8-7- اولویت دادن به استفاده از معلمان و مربیان متعهد و پای بند به ضوابط شرع مقدس؛

عن الباقر (ع) فی قوله تعالی: « فلینظُرِ الانسانُ الی طعامه» (70) عِلمه الذی یاخُذُه مِمَن یاخُذُه: (71) درباره ی سخن خداوند متعال که « باید انسان به غذای خود بنگرد» فرمود: یعنی بنگرد علم خود را از چه کسی می گیرد.

8- اصل تدبیر و مدیریت (72)

تعلیم و تربیت اسلامی فرایندی پیچیده و هدفمند است که دست یابی به اهداف آن، جز با هدایت و رهبری این فرایند از طریق سازمان دهی، بسیج منابع و امکانات و ارزیابی و نظارت بر آن ممکن نیست. از آنجا که امور مزبور، مهمترین وظایف عمومی مدیران دانسته شده است، می توان اصل تدبیر و مدیریت را نیز یکی از اصول کلی در تعلیم و تربیت اسلامی دانست و به این صورت نتیجه گرفت: فرایند تعلیم و تربیت باید در سطوح مختلف عالی، میانی و عملیاتی، مدیریت شود.
درباره ی اصول مربوط به مدیریت به طورکلی و مدیریت آموزشی به طور خاص، مباحثی مستقل صورت گرفته، که اینک مجال بررسی آنها نیست. اما می توان بر اساس آنچه به مثابه ی وظایف کلی مدیران ذکر کردیم و تا حدود زیادی مورد قبول صاحب نظران دانش مدیریت است و با توجه به ویژگی های تعلیم و تربیت، از این اصل عام، اصول فرعی را به دست آورد. باید خاطر نشان کنیم که هر یک از امور زیر، که بخش هایی از مدیریت تعلیم و تربیت هستند، باید در سطوح مختلف مدیریت اجرا شوند. هر فرد یا سازمانی که بخشی از این مدیریت را بر عهده می گیرد، ممکن است همه ی وظایف یا بخشی از این وظایف را در سطحی از مدیریت فرایند تعلیم و تربیت بر عهده داشته باشد.

1-8- برنامه ریزی، اعم از برنامه ریزی اساسی و اجرایی، با توجه به تدریجی بودن تعلیم و تربیت، عوامل و موانع مختلف، مراحل، تفاوت های فردی، گروهی و موقعیت های اجتماعی افراد، شرایط غیراختیاری و محدودیت امکانات شامل:
1-1-8- تعیین موقعیت و شرایط موجود ( نیازهای مخاطبان و جامعه، عوامل و موانع) در مقایسه با هدف عام تعلیم و تربیت اسلامی؛
2-1-8- تعیین اهداف میانی و خاص تعلیم و تربیت اسلامی؛
3-1-8- تعیین روش های قابل استفاده برای رسیدن به اهداف؛
4-1-8- تعیین اولویت های تعلیم و تربیت اسلامی؛
5-1-8- بازنگری در برنامه های قبلی با توجه به بازخورد ارزیابی ها؛
6-1-8- تصمیم گیری، طراحی و تدوین برنامه جدید و برنامه های فرعی، همراه با بودجه بندی، تعیین نحوه ی پی گیری پیشرفت کارها و زمان بندی برای اجرای برنامه های اجرایی.
2-8- سازمان دهی، شامل:
1-2-8- تشکیل سازمان ها و واحدهای تابعه، تقسیم و تعیین وظایف سازمان ها، واحدها و اشخاص با توجه به انواع تعلیم و تربیت، تنوع عوامل و موانع، ساحت ها و مراحل تعلیم و تربیت اسلامی؛
2-2-8- ایجاد هماهنگی میان سازمان ها، واحدها و اشخاص، در جهت تأمین اهداف تعیین شده برای تعلیم و تربیت اسلامی؛
3-8- بسیج منابع انسانی و امکانات لازم، شامل:
1-3-8- توجه به شرایط لازم؛
2-3-8- توجه به منابع انسانی و امکانات موجود؛
3-3-8- اصلاح شرایط و رفع موانع؛
4-3-8- ایجاد شرایط مناسب، شامل:
1-4-3-8- تربیت مدیران متعهد و کارآمد برای تعلیم و تربیت اسلامی در سطوح مختلف مدیریت؛
2-4-3-8- تربیت معلمان و مربیان متعهد و کارآمد با لحاظ ساحت ها، رشته های تخصصی و مراحل مختلف تعلیم و تربیت اسلامی؛
3-4-3-8- جذب، گزینش و به کارگیری عوامل انسانی متناسب با اهداف؛
4-4-3-8- فراهم کردن عوامل محیطی، ابزار و ادوات و تجهیزات، متناسب با اهداف.
4-8- هدایت و رهبری، شامل:
1-4-8- ایجاد رابطه ی نزدیک و مؤثر با عوامل انسانی؛
2-4-8- ایجاد انگیزه در عوامل انسانی و تحریک آنها به فعالیت؛
3-4-8- برقراری ارتباطات مؤثر درون سازمانی و بیرون سازمانی؛
5-8- کنترل ( نظارت بر فعالیت های عوامل انسانی و ارزیابی آنها) شامل:
1-5-8- تعیین معیار برای ارزیابی؛
2-5-8- ارزیابی کارکردها بر اساس معیار تعیین شده؛
3-5-8- تشخیص انحرافات و تحلیل علل آنها؛
4-5-8- انجام اقدامات اصلاحی؛
5-5-8- ارائه ی بازخورد ارزیابی ها برای بازنگری در برنامه ها.

در پایان باید یادآور شویم که اصول فوق باید همزمان مورد ملاحظه قرار گیرند. طبیعی است که با تعیین اهداف خاص تعلیم و تربیت اسلامی و با ضمیمه کردن جزئیات بیشتر درباره ی ساحت ها، مراحل، انواع عوامل و موانع، و روش های تعلیم و تربیت اسلامی، به گزاره های تجویزی جزئی تری می توان دست یافت که مناسب است در دانش تعلیم و تربیت اسلامی، به تفصیل درباره ی آنها سخن گفته شود.

پینوشتها:

1-لینکی از مقاله ی « مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت اسلامی» در اینجا قرار داده شود.
2- عن أمیر المؤمنین (ع): لا تَرَََی الجاهِلَ الا مُفرطا أو مُفرطاً ( نهج البلاغه، حکمت 70): نادان را نمی بینی مگر در حال زیاده روی یا کم گذاردن.
3- چنان که در مبحث مراحل تعلیم و تربیت خواهد آمد، این ملاک ها اعم از مراحل رشد، پیش نیازهای منطقی و اولویت های ساختاری و محتوایی است.
4- بقره 143.
5- الکافی، ج2، ص 85 .
6- غررالحکم، ح 5055 .
7- الکافی، ج 2، ص 67، ح 1.
8- الکافی، ج 6، ص 541، ح 18.
9- الکافی، ج2، ص 86، ص1 .
10- بحارالأنوار، ج 74، ص 140، ح 19.
11- بحارالأنوار، ج 2، ص 78، ح 69.
12- بحارالأنوار، ج 74، ص 165.
13- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 333، ح 817.
14- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 267، ح 102.
15- الحرانی، تحف العقول، ص 174 .
16- نهج البلاغه، حکمت 21.
17- بحارالأنوار، ج 69، ص 194.
18- الکافی، ج7، ص 273، ح12 .
19- نحل 43.
20- البرقی، المحاسن، ج1، ص 220، ح 127.
21- صف 2-3.
22- غرر الحکم، ح 6995 .
23- بقره 233.
24- بحارالأنوار، ج 68، ص 214، ح 9.
25- نهج البلاغه، حکمت 312.
26- غررالحکم، ح 4690.
27- غررالحکم، ح 6186 .
28- غررالحکم، ح 1768 .
29- غررالحکم، ح 3748 .
30- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 333، ح 819 .
31- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 278، ح 207.
32- نهج البلاغه، حکمت 347.
33- الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 320.
34- بحارالأنوار، ج1، ص 106، ح 3.
35- انبیاء 107.
36- سباء 28.
37- نهج البلاغه، خطبه 108 .
38- محمدبن الحسن الطوسی، تهذیب الأحکام، ج9، ص 102، ح 443.
39- بحارالأنوار، ج 72، ص 56، ح 22.
40- این اصل با توجه به مبنای پانزدهم از مبانی معرفت شناختی ( ثبات و تغییر در درجه ی اعتبار معرفت حصولی) به دست می آید که بر تغییرناپذیری مبانی یقینی معرفت و امکان توسعه ی شاخه های علوم از طریق گسترش تحقیقات، دلالت دارد.
41- مبانی انسان شناختی تعلیم و تربیت اسلامی
42- بحارالأنوار، ج2، ص 77، ح 60 .
43- الکافی، ج1، ص 401، ح3 .
44- الکافی، ج6، ص 44، ح 13.
45- الکافی، ج5، ص 124- 125، ح 4.
46- غررالحکم، ح 8937 .
47- الصدوق، الخصال، ص 433، ح 17 .
48- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج19، ص337.
49- اعلی 16-17.
50- قصص 77.
51- کنزالعمال، ح 3648 .
52- قصص 77 .
53- بحارالأنوار، ج 68، ص 177، ح 18 .
54- نهج البلاغه، حکمت 410 .
55- بحارالأنوار، ج 4، ص 55 .
56- همان.
57- غررالحکم، ح 1819 .
58- غررالحکم، ح 8520 .
59- غررالحکم، ح 8607 .
60- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 333، ح 817 .
61- کنزالعمال، ح 45409 .
62- مستدرک الوسائل، ج 15، ص 164، ح 17871.
63- الحرانی، تحف العقول، ص 104.
64- نهج البلاغه، نامه ی 31.
65- کنزالعمال، ح 29336 .
66- نهج البلاغه، نامه 31.
67- محمدبن الحسن الطوسی، الأمالی، ص 303، ح 604.
68- الکافی، ج 8، ص 93، ح 66.
69- بحارالأنوار، ج 13، ص 419، ح 13.
70- عبس، 24.
71- البرقی، المحاسن، ج1، ص 220، ح 127.
72- در اینجا مدیریت به معنای عام در نظر گرفته شده است و به اداره ی سازمان ها و نهادهای رسمی محدود نمی شود؛ بلکه چنانچه یک فرد، کار تعلیم و تربیت فردی دیگر را از جهتی خاص بر عهده گیرد، ناگزیر است برای دست یابی به هدف خاص خود، همه ی وظایف مدیر را انجام دهد و بنابراین، اصل تدبیر و مدیریت شامل او نیز می شود.
منبع مقاله: گروه نویسندگان؛ زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی؛ (1390)، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی مدرسه برهان (انتشارات مدرسه)، چاپ دوم